ܓܨخطــ خطــ یهایی از سر دلتنگی ܓܨ
ــــــــ شـایــد مرهمــی باشــد برای دردهـــا...دردهـــایـــی کــه نمیـشـود به زبــــان آورد ــــــــ
کاش می شد تو جنگلا،یه کلبه داشتیم من و تو زمین و شخم می زدیم ،دونه می کاشتیم من تو خودمون خونه می ساختیم ،دستامون گلی می شد آهن و بتن نبود،دیوارا،کاگلی میشد وقتی هیزم می آوردم تو میشستی رو به روم می چکید نم نم بارون رو درختا روی بوم آتیش کلبه به را بود ،دیگه سردت نمی شد غم نون زانو می زد،حریف مردت نمی شد کاش رو کول آدما خورجینی از غصه نبود عشق آدما به هم فقط توی قصه نبود کاشکی رو سر گلا منت باغبون نبود واسه امنیت شهر ،گزمه و پاسبون نبود ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم واسه تو یه عمر اسیر تو کنجه این خونه بودیم ما که رفتیم ولی این رسمه وفداری نبود قصه ی چشمای تو واسه ما تکراری نبود
نظرات شما عزیزان:
خسته نباشید
واقعاااااااااااااااااااااااا اا محشررررررررررررررررررررررر بووووووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووود= DD
پاسخ:merc...shoma ham movafagh bashid
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |